هادیشهر
کلیاتی در باره محال گرگر ، تاریخ و سرنوشتاین منطقه ، بزرگان ادیبان شاعران و کلاً در باره گذشته و حال و ...مطالب خواندنی گوناگون و متنوع...
نگارش در تاريخ یک شنبه 25 ارديبهشت 1390برچسب:آثار باستانی , سفرنامه , تارخ و گردشگری, توسط آراز

 

در کتاب تاریخ مرند و جلفا از سفرنامه اگوست بن تان مطلبی درج شده است که نصویری از منطقه در آنروزگاران بنمایش میگذارد اگوست بن تان مینویسد :
ابتدا از منطقه ای سنگلاخ و ناهموار که اثری از جاده در آن وجود نداشت عبور کردم سپس از رود کوچک نخجوان چای گذشتم ، کمی دور تر خرابه های پل عظیمی به چشم میخورد و در آن سوی رودخانه زمین پست و بلند بود . از سمت راست ارس راه میپیمودیم و از شهر کوچک و بی اهمیت جلفا عبور کردم . با کشتی بسیار بدی از رودخانه ی ارس گذشتم ، اسبها را باشلاق وادار کردند شنا کنان از آب رودخانه که عریض و سریع است بگذرند . عبور ما یک ساعت به تاخیر افتاد چون طفان شدیدی شروع شد که در یک لحظه خاک سیاه و شور مزه ای به سر و صورت ما ریخت و چون هیچ خانه ای در آن حوالی نبود از روی اجبار به کلبه محقری که مقر ملاحان بود پناه بردیم . اهالی میگفتند اینگونه طوفانها زیاد اتفاق می افتد و از جنوب شرقی میوزد .

دو فرسنگ دورتر از رودخانه ( از تعریف اگوست بن تان و دیگر عابران ، حتی  سفرنامه شاهان قاچار هم  چنین معلوم میشود که جلفای امروزی جدید التاسیس است و در آن روزگاران وجود نداشته ) دهکده فقیر سوجا ( شجاع ) قرار داشت که در پای تپه های ماسه ای و خشکی ساخته شده بود . کمی بعد به دشت حاصلخیز چرچر ( گرگر ) رسیدیم . دهکده علمدار در بن دشت واقع شده بود و مردم آن بسیار متواضع و مهربان بودند و با خوشرویی از من پذیرایی کردند . میخواستم همان شب به طرف تبریز رهسپار شوم ولی شاهزاده پیام فرستاد که روز یازدهم منتظر من خواهد بود و برنامه طوری تنظیم شده بود که روز دهم را در مرند استراحت کنم    

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد